دلتنگی مامان
سلام عزیز مامانی چند وقتیه که نتونستم برات بنویسم عزیزم ، میدونی آخه توی شرکت ما الان موقع بستن حسابهاست و ما باید هی گزارش بدیم هی گزارش بدیم خوب منم اعصابم داغون میشه دیگه مامانی بگذریم از این حرفهای روزمره ....... پسر گلم ، همیشه از بابت اینکه مجبورم بیشتر از نصف روز رو ازت دور باشم عذاب وجدان دارم ، اما نمیدونم چرا جدیداً این حس خیلی قویتر شده و تبدیل به یه نگرانی دائمی شده ، وقتی میبینمت یه حس خاصی دارم ، مثلاًهمین دیشب هی فکرای بد ومنفی اومده بود سراغم با خودم میگفتم اگه ......... ولش کن مامانی وقتی این فکرا توی سرم اومد ناخودآگاه اشکم سرازیر شد ،که یه دفعه یه جوری نگام کردی که زدم زیر خنده &nb...
نویسنده :
مامان منیره
12:11